دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

حسنک کجایی؟!


گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد


و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی ....

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی

است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند .


او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند .
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود تاف می زند
.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی


گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت

نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش

نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت

او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند


لحظه ی دیگر می
شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد .

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما


کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما

حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در


آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به

سنگ ها
برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند .

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور


بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان

ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد .


او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند .

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد .

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد .

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر

فروخت .اما او از چوپان
دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان

دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد
.

۸ نظر:

عاطفه گفت...

قشنگ بود ......مرسی

محمد گفت...

ممنون صادق از پست قشنگت!

محمد گفت...

سارا...کوشی؟؟؟؟؟ قرار نبود جواب نظر سنجی رو 12 شب دیشب اعلام کنی؟؟؟؟؟؟

داش علی گفت...

مرسی دادا قشنگ بود . واقعا مصداق: چه کسی می گوید که گرانی شده است دوره ارزانیست/ چه شرافت ارزان تن عریان ارزان / و دروغ از همه چیز ارزان تر/ و چه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان/ به امید ان روزی که چوپان دروغ گو دیگه نباشه

شیوا گفت...

سارا فعلا لا موجود رفته مشهد!4شنبه میاد.

محمد.ن گفت...

با این که قبلا شنیده بودمش ولی عالی بود...ممنون

فاطی گفت...

اشکم دراومد

عطیه بانو. گفت...

آفرین. خوشم اومد.قشنگ بود.