سلام
ديدم جاشه الان اول چنتا حديث بگم وبعد ادامه مطلب............
از زياد خنديدن بپرهيز كه دل را مي ميراند .
رسول الله (ص)
پيامبر (ص)در پاسخ به سوال از حق پدر ومادر بر فرزنداشان فرمودند :آن دو بهشت ودوزخ تو هستند (نيكي كردن به آنها تو را به بهشت مي رساند وبدي كردن به دوزخ )
هرگاه طالب علم در حال آموختن علم مرگش فرا رسد ،شهيد مرده است .
رسول الله (ص)
دوست ندارم جواني از شما راجز در يكي از دو حال ببينم :يا عالم شده يا در حال علم آموزي است .
امام صادق(ع)
تفاوت بين زن ومرد در ديه وقصاص يكي از مسائل حقوقي مهم وپركاربرد وهمچنين از جمله موضوعاتي است كه به عنوان تبعيض بين زن ومرد در ايران شناخته مي شود .
ما در اين متن قصد داريم تاحدودي اين موضوع وعللش را تبيين كنيم ،اميدوارم از مطالعه متن لذت ببريد.
از دیگر مواردی که تفاوتی بین حقوق زن و مرد در اسلام دیده میشود، تفاوت در دیه و قصاص است.
چنانکه میدانیم دیه عبارت است از مالی که در مقابل صدمه جانی به مجنی علیه یا وارث او پرداخت میگردد. در واقع فلسفه تشریع دیه، جبران خسارت است که در اثر جنایات به اشخاص وارد میشود. بنابراین دیه صرفاً یک امر اقتصادی است و میزان آن بستگی به صدماتی دارد که وارد میگردد.
پس دیه ابزاری است برای جبران خسارت و نه تعیین ارزش انسانها و معیار ارزش انسانها همان است که در قرآن کریم به آن تصریح شده است که میفرماید: «اکرمکم عندالله اتقاکم.» به همین علت است که در تعیین دیه تفاوتی میان یک فرد عادی و یک شخص دارای مراتب عالی مادی یا معنوی وجود ندارد. جاهل و عالم، کودک و بالغ از نظر دیه یکساناند.
اما فلسفه تفاوت دیه زن و مرد در چیست؟ به نظر میرسد، نقش زن و مرد در خانواده و جامعه تأثیرگذار بوده است. وظیفه مهمی که مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن بر عهده دارند، میتواند دلیل محکمی بر این تفاوت باشد.
طبیعی است که در مورد صدمات روحی و معنوی، تفاوت چندانی در مورد فقدان مرد و زن وجود ندارد ولی در اغلب موارد خسارات مادی که با فقدان یک مرد متوجه کیان خانواده میگردد، بیشتر از خساراتی است که با فقدان یک زن پیش میآید.
زنان در نظام اقتصادی اسلام مسئولیت تأمین مخارج دیگران و حتی خود را بر عهده ندارند، بلکه مسئولیت خود آنها نیز از این جهت بر عهده مردان است. اما مرد مسئولیت همه اعضای خانواده را بر عهده دارد.
اگر زنی کشته شود، در اغلب موارد به امور اقتصادی اعضای خانواده خللی وارد نمیشود، زیرا بار مالی خانواده بر دوش او نیست، اما اگر مردی کشته شود، در امور اقتصادی جمع افراد تحت تکفل او اختلال ایجاد میگردد.
علاوه بر این در مواردی که دیه بابت قتل پرداخت میگردد، دریافتکننده آن، بستگان آن مقتول خواهد بود. به احتمال یکسان ممکن است مذکر یا مؤنث باشند. اما به طور معمول اینکه در میان وارث مقتول یک زن یعنی همسر او موجود باشد، بیشتر خواهد بود و پرداخت دیه به چنین خانوادهای در واقع حمایت بیشتری است که از این زن و فرزندان او به عمل میآید.
بنابراین اگر با نگاهی دقیقتر به موضوع بنگریم، بیشتر بودن دیه فرد نسبت به زن در واقع به نفع زن است چرا که وی به عنوان یکی از وراث از این دیه بهرهمند میگردد و این به همان وظیفه اقتصادی مرد در خانواده باز میگردد.
در مورد قصاص نیز باید به همین حکمت توجه داشت. پرداخت نصف دیه به خانواده مردی که در برابر قتل زن قصاص میگردد، تأمینکننده مایحتاج مادی خانواده و در واقع حمایت از همسر و فرزندان و اشخاص تحت تکفل اوست که در اثر قصاص تأمینکننده مایحتاج مادی خود را از دست خواهند داد.
به هر حال از نظر اسلام اگر چه از نظر آثار عادی تفاوتهایی بر قتل زن و مرد مترتب است، لیکن از نظر معنوی تفاوتی وجود ندارد. قتل عمدی مؤمن اعم از زن یا مرد عذاب ابدی را در پی خواهد داشت و هرگز فرقی بین زن و مرد بودن مقتول وجود ندارد.
یکسان بودن کفاره در مورد قتل غیرعمد زن و مرد که هر دو مورد کفاره جمع باید ادا شود، نشاندهنده این موضوع است که تفاوتی بین قتل زن و مرد وجود ندارد.
مورد دیگری که مدعیان حقوق زن آن را وسیلهای برای عدم توجه اسلام به زن و نوعی تبعیض میدانند، لزوم اجازه پدر در ازدواج دختر است.
از نظر برخی از فقیههای امامیه ازدواج دختر باکره مشروط به موافقت پدر اوست. در جامعه ما از این حکم برداشت نادرستی صورت گرفته است و گویی تمام اختیار دختر برای ازدواج در اختیار پدر اوست و دختر هیچ حق ابراز نظر ندارد. در حالی که در واقع چنین نبوده و در اصل، رضایت و عدم رضایت دختر ملاک بوده و اجازه یا اذن پدر به ازدواج دختر اگر چه در ظاهر محدودیتی برای دختر محسوب میگردد. لکن هدف از آن حمایت از دختر و رعایت مصلحت اوست.
دختران معمولاً در سنین نوجوانی آمادگی برای ازدواج پیدا مینمایند، در حالی که در این سنین از تجربه و قدرت تجزیه و تحلیل کافی برای شناخت و انتخاب همسر مناسب برای خود برخوردار نمیباشند، لذا تشخیص و دخالت پدر، این نقیصه را مرتفع میسازد.
بر این ادعا که شرط اجازه و اذن پدر در ازدواج دختر به دلیل رعایت مصلحت است، یک دلیل واضح و روشن وجود دارد و آن اینکه اگر پدر در صدور اجازه مصلحت دختر را مورد توجه قرار ندهد و بدون دلیل موجه از ازدواج دختر با مردی که مناسب همسری او است، جلوگیری نماید، دختر با مراجعه به قاضی و اخذ اجازه از وی میتواند برخلاف نظر پدر خود ازدواج نماید.
حکمت دیگر این حکم جلوگیری از ستیزه و دشمنی احتمالی پدر و خویشان دختر با پسری است که بر خلاف نظر آنها با دخترانش ازدواج کرده است. بدیهی است، حمایت مرد از زن امری است فطری که در جهت صیانت از زن در وجود مردان به ودیعت نهاده شده است و لذا دختر متقابلاً در ازدواج خود باید به طریقی عمل نمایند تا این احساس فطری به مانعی در زندگی خانوادگی مبدل نگردد و علاقمندی مرد برای پذیرش مسئولیتها افزایش یابد.
۱ نظر:
بچه ها سلام خیلی بلاگ فعال شده خیلی خوشحال شدم
ارسال یک نظر