دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

نیم نگاهی به "نوروز"

سلام ،حالتون چطوره


قبل از هر چيزي تا الان خوش گذشته ،عيدرو ميگم؟


 خوب اللهي شكر.





دوستی دنیا ،سرچشمه همه گناهان است .


پیامبر اعظم(ص)







حال بريم سراغ اصل مطلب


نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن می‌گیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.


مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ خود، ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی به‌رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند توصیف شده‌است.


پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده‌بود.


 


گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن داده‌اند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت می‌کنیم:















نوروز فراز آمد و عیدش به اثر برنزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقیندهقان جهان دیده‌اش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشـید برو بستآورد همی خواهد بسـتن به شجــر بر

و هم او در قصیده دیگر چنین گوید:







نوروز بـــزرگ آمــد آرایش علممیراث به نزدیک ملوک عجم از جم...

فرخی ترجیع‌بند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:



























ز باغ ای باغبان ما را همی بــوی بهـار آیدکلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید بـاغ را فردا هـــزاران خواستار آیدتو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنـار آید
چو اندر بـاغ تو بلبـل به دیـدار بهار آیدترا مهمان ناخوانده به روزی صد هـزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شـمار آیدچنان‌دانـی که هرکس را همی زو بـوی یار آید
بهـار امســال پندار همی خوشـتر ز پــار آیدوزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکـار اید
بدین شـایستگی جشنـی بدیــن بایستگی روزیملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی

منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:















آمـد نوروز هـــم از بامـــدادآمدنــش فرخ و فرخنـــده باد
باز جهان خرم و خـوب ایســـتادمرز زمستــان و بهاران بــزاد
ز ابر سیـــه روی سمن بــوی دادگیتـی گـردید چـو دارالقـرار

هم او در مسمط دیگر گفته:















نوروز بزرگـــم بزن ای مطــرب نـــوروززیرا کــه بـود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی نغــز و دل‌انگــیز و دلـفروزور نیست ترا بشنـو از مـرغ نوآمــوز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوزبر قافیه خوب همی خــــواند اشــعـار

بوالفرج رونی گوید:















جشن فرخنده فروردین استروز بازار گــل و نسرین است
آب چون آتش عود افروزستباد چون خاک عبیر آگیـن است
باغ پیراسته گلزار بهشـتگلبن آراسـته حورالــعین است

مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:















رسید عید و من از روی حور دلبر دورچگونـــه باشــم بی روی آن بهــشتی حور
رسید عید همـایـون شها به خدمـت تونهاده پیـش تو هدیه نشاط لهو و ســرور
برسم عیـد شهـــا باده مـروق نـوشبه لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور

جمال‌الدین عبدالرزاق گفته:















اینـک اینک نوبهـار آورد بیــرون لشکریهریکی چون نوعروســی در دگرگـون زیوری
گر تماشا می‌کـنی برخیز کاندر بــاغ هستبا چون مشاطــه‌ای و باغ چون لعبـت گری
عرض لشکر می‌دهد نوروز و ابرش عارض استوز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری

حافظ در غزلی گفته:



















ز کوی یــــار مــی‌آید نسیــم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلطهــا داد سودای زرانــدوزی
ز جام گل دگر بلبل چنــان مست می لــعلستکه زد بر چـــرخ فیروزه صفیر تخـــت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبــار غم بیفشانیبه گلزار آی کــز بلبل غزل گفــتن بیامـوزی

هاتف در قصیده‌ای گوید:



















نسیم صبح عنبـر بیز شد بر توده غبـرازمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا
ز فیض ابر آزادی زمین مرده شـده زندهز لطف بــاد نوروزی جهان پیر شد برنا
بگرد سـرو گــرم پرفشانی قمــری نالانبه پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا...
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزیبر اورنـگ خلافت کرده شاه لافتـی مـاوی

قاآنی در قصیده‌ای به وصف نخستین روز بهار گوید:



















رساند باد صبـا مـــژده بهار امـــروزز توبه توبه نمودم هزار بـار امـروز
هوا بســاط زمــرد فکنـــد در صحــرابیا که وقت نشاطست و روز کار امروز
سحـاب بر سـر اطفــال بوستان بـــاردبه جای قطره همی در شاهوار امـــروز
رسد به گوش دل این مژده‌ام ز هاتف غیبکه گشت شیر خداوند شهـــریار امروز

هیچ نظری موجود نیست: