دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

من اگه خدا بودم...

در ادامه این جمله هر چیزی دوست دارین بنویسین:


من اگه خدا بودم...







پ.ن.۱:ایده این پست رو از این وبلاگ گرفتم...حتما ببینیدش!


پ.ن.۲: لطفا تا جایی که می تونین قضیه رو زیاد فلسفی و مذهبی و عارفانه نکنید تا مشکلات فقهی!!! پیش نیاداگه وبلاگ مذکور رو ببینید دقیقا متوجه میشین منظورم از طرح این پست چیه

۱۹ نظر:

سارا گفت...

من اگه خدا بودم همه استادا رو مجبور میکردم موقع درس دادن از جاشون تکون بخورن!
با استاد بیگ زاده هم حرف میزدم که 5شنبه ها 3 ساعت فوق العاده نذاره!
اونوقت دل دانشجوهای زمینی رو بدست میاوردم

رضا گفت...

این مسخره بازی ها چیه ؟/؟

جای خدا بودم یعنی چی ؟

زشته به خدا شما خودتوو دارین با خدا مقایسه می کنین


واقعا که

یک عدد وکیل نیمه دیوانه گفت...

من اگر خدا بودم...
اصلا چیزی به نام فیلتر نمیذاشتم
من اگر خدا بودم....
چیزی به نام م.ا خلق نمیکردم
من اگر خدا بودم...
سلف شهید بهشتی رو با بوفه ی علوم زمین جا به جا میکردم
من اگر خدا بودم...
سپیده رو بر میگردوندم!

حسین گفت...

بابا شما دیگه کی هستید


گناه داره به خدا

3تاره گفت...

حالا که نیستم اگه بودم اول شرفی را بر میداشتم از آموزش دوم شرفی را برمی داشتم از آموزش و سوم هم شرفی را بر می داشتم از آموزش بعد از این کار ها کاری می کردم همه دختر پسرای عاشق به هم برسن چه اونای که عشقشون یک طرفه است که طرف مقابل اونا رو درک کنه و تحمل داشته باشهه و بدونه که عشق یه شبه حاصل نمیشه اگه با کسی که دعا میکنه اونا دوست داره مدتی باشه می تونه بفهمه که واقعا اونا می خواد یا نه البته منظورم افرادی هستند که واقعا عاشق هستند نه از الکی و چه اونایی که عشقشون دو طرفه است

همون ادم گفت...

همون بهتر شما خدا نشدی اگهمی شدی وای به حال ادمها


کوته فکر شما هستی نه من یه ذره فکر کن جوون بعد حرف بزن underestand!!!!!!

علی ملکی گفت...

من اگه خدا بودم تمام چک وسفته ها رو زمین جمع می کردم

سارا گفت...

چه قدر تابلوئه که رضا و حسین یه نفر هستن! حالا احتمالا با 100 تا اسم دیگه هم میای همینو میگی!علی و محمد و زهرا و فاطمه و مریم رو هم امتحان کن! چون اینا هم اسمای فراوونیه ...
به هر جهت شما یا تا به حال هیچی ادبیات نخوندی یا خوندی و هیچی از صنایع ادبی نفهمیدی چونکه بحث اصلا مقایسه نیست! فقط یه آدم کوته فکر و تنگ نظر میتونه این پست رو بذاره به حساب اینکه ما میخوایم خودمونو با خدا مقایسه کنیم!!!!!!!!!!!
مفهوم این پست اینه که من اگه توانایی داشتم کارایی رو که نمیشه انجام داد و بیشتر شبیه آرزوهای محاله و از قدرت و توان انسان تقریبا خارجه.. چه کارایی میکردم و چه آرزوهایی رو براورده میکردم؟
یعنی انگاربه جای "من اگه خدا بودم" بگیم "من اگه می تونستم..."!!!!!!!و در ادامه اش کارایی که نمیتونیم و آرزو داریم که می تونستیم انجام بدیم رو بگیم!!!
این قدر محدود و متعصبانه همه چی رو نبین آقا یا خانوم محترم!

سارا گفت...

من اگه خدا بودم تمام سر بالایی های بهشتی رو هموار میکردم! علی الخصوص واسه بچه های حقوق!

سارا گفت...

من اگه خدا بودم میزدم پس کله ی آدمای متحجر و متعصب! تا دین نازنینی که فرستادم واسشون رو اینقدر خراب نکنن!

سارا گفت...

باشه!شما خدا باش...!انگار ما داریم خدایی تقسیم می کنیم اینجا!به شما نرسیده ناراحتی...
باز من اگه خدا بودم اینقدر جرات داشتم که حرفامو با اسم خودم بزنم نه اسم دروغی!
راستی خدای حقیقی شما راجع به دروغ گفتن(حتی در حد یه اسم دروغی) حکمی نداده؟
چون خدایی که من می شناسم( و برخلاف شما حتی یه لحظه هم توهم این رو ندارم که خودمو بذارم جای وجود بزرگ و عظیم و مهربون و بخشندش) برای ما گفته نباید دروغ بگیم!

سارا گفت...

دیگه هم نظراتت تایید نمیشه چون ما اینجا اسم مستعار تایید نمی کنیم مومن

محمد.ن گفت...

نمی دونم اگه خدا بودم چه کار می کردم حداقل اینقدر میدونم از نافرمانی کسایی که خودم ساختمشون خیلی دلگیر میشدم وتحمل دیدنشون رو نداشتم...
اگه خدا بودم خجالت رو بوجود نمی آوردم وکاری می کردم هر کی هر حرفی رو که می خواد بزنه وصریح وصادق باشه البته شرم وحیا رو خیلی زیاد می کردم...
اگه خدا بودم کاری می کردم همه ی آدما از اول تا اخر به یه زبان صحبت کنند و تفاوتهای فرهنگی رو بر میداشتم تا همه بتونند به راحتی باهم ارتباط برقرار کنند...
کاری می کردم که غمگینی وجود نداشته باشه وهمه شاد وخوشحال باشند... و در آخر کاری می کردم انقدر انسانها با ادب باشند که نیازی به تایید مطلب نداشته باشیم.

غزال گفت...

اول سلام سارای عزیزم ... خوش به حاله کل دانشکده ی حقوق ... . اصلآ فکر نمیکردم توی یک دانشگاه دانشکده ها اینقدر با هم متفاوت باشن . ورودی های ما که بهتره نگم چه رشته ای اصلآ نمیدونن وبلاگ رو با چه "س" ای می نویسن و این قبیل کارهارو بچه بازی میدونن . بهت تبریک می گم به خاطر وبلاگ خودت و این وبلاگ .
دوم اگر من خدا بودم کاری می کردم که بعضی از دانشجو ها حرمت دانشگاه و مقام دانشجو رو درک کنن ...

امین گفت...

اگه خدا بودم نمیذاشتم اشک رو صورت بچه های معصوم سر چهار راه بیاد.
اگر من خدا بودم نمی ذاشتم هیچ کس گرسنه بخوابه. نمی ذاشتم پایی برهنه بمونه. نمی ذاشتم بدنی سرما رو حس کنه.

اگر من خدا بودم لذت داشتن پدر و مادر رو از هیچ بچه ی معصومی نمی گرفتم.

اگر من خدا بودم نمی ذاشتم بنده های بدم به بنده های خوبم ظلم کنن.

اگر من خدا بودم نمی ذاشتم مادرم انقدر عذاب بکشه. چرا باید مادرها توی سرشتشون انقدر عذاب نوشته شده باشه.

اگر من خدا بودم نمی ذاشتم زندگی ها از هم بپاشه به خاطر فقر به خاطر نداری به خاطر اینکه ثروت رو عادلانه تقسیم نکردم.

اگر من خدا بودم نمیذاشتم دوستام ناراحتی بکشن.نمی ذاشتم اذیتشون کنن. نمی ذاشتم رنج بکشن فقط و فقط به خاطر این که قانونی ازشون حمایت نمی کنه ومحکوم به رنج کشیدن هستن.

اگر من خدا بودم هرچیزی رو سرجای خودش میذاشتم. خوبا برای هم و بدها برای هم. نه اینکه یه فرشته رو اسیر دیو دو سر کنم تا از زندگی جز عذاب هیچی نفهمه.

اگر من خدا بودم دل های عاشق رو به هم پیوند میدادم.مگه چیزی زیباتر از عشق هم هست؟

اگر من خدا بودم میذاشتم هرکس حداقل یک روز رو به خوشی و اون طور که دوست داره زندگی کنه
اگر خدا بودم نمیذاشتم بنده هام با آبروی دوستاشون به این راحتی بازی کنن.رسواشون میکردم.

مسعود,ح گفت...

اگر یک شب خدا باشم
ویک شب بنده ام باشی
تو را از مال دنیا بی نیازت میکنم ان شب
تمام ماه رویان زمینی را
برای ان شبی که بنده ام هستی برایت بنده میسازم
اگر یک شب خدا باشم
ویک شب بنده ام باشی
نمیخواهم که از روی نیاز ان شب
تو با تکرار نامم یاد من باشی
که با اواز اول خوب میدانم چه میگویی
و میدانم چه میخواهی
که معنی خدا بودن در این باشد
که یاد بنده در ماندهای باشی
ندایی از وبلاگ امد
بیا بیا امشب خدایی کن
مرا با مرکبی زیبا به سوی اسمان بردند
در ان شب من خدا بودم
وهرکس رانیازی بود
یکی از دست فرزندش که شبها باده مینوشید مینالید
گرفتم جان فرزندش
ز هر کس شکوهای میشد
گرفتم جان او را تا نباشد داد و بیدادی

تورا دنیایی عاشق بود
تمام عاشقان را در ان شب قلب بشکستم
چرا؟
چون عشق من بودی
در ان شب در کنار تو سراسر باده نوشیدم
باده نوشیدم
نامم از شکوه افتاد
همه نام مرا با کفر بردند
با کفر
خداوندا
گنه کردم
خطا کردم
نمیخواهم خدا باشم
همان بهتر که من بنده
و تو تنها خدا باشی.

ریحانه گفت...

من اگه خدا بودم یکاری می کردم ازدواج جوونا انقدر سخت نباشه و مجبور نشن از 10000000 خان رستم رد بشن! یکاری می کردم این مادر پدرا یکم بچه هاشونو درک کنن. یکاری می کردم آدما نتوونن از رو ظاهر همدیگه قضاوت کنن. اگه خدا بودم شاید یه روزایی رو آزاد می کردم که آدما هر کار می خوان بکنن. البته شایدااا!! نه آزاد نمی کردم. آخه الانش که هیچ روزی آزاد نی همه همه کار می کنن چه برسه به اینکه یه روزم واسه هر گناهی آزاد باشه!
اگه خدا بودم همن مشکل اول و حل می کردم چون با اون خیلی چیزا حل می شد

فریبا گفت...

من اگه خدابودم همه رو به آرزوهاشون میرسوندم.یه فرصت هم به بعضی ها که دوست دارن تو زندگیشون به عقب برگردن میدادم !

سارا گفت...

من اگه خدا بودم از درجه توهم آقایون کم میکردم!