دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

دلم گرفته از این روزها..........

مهدی جان


سئوالي ساده دارم از حضورت     من آيا زنده‌ام وقت ظهورت


اگر که آمدي من رفته بودم      اسير سال و ماه و هفته بودم


دعايم کن دوباره جان بگيرم       بيايم در رکاب تو بميرم

۹ نظر:

مائده گفت...

نیا نیا گل نرگس . . .


نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی

هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست



نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که شهر ما نه مُحیای گامهای تو نیست



نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما

هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه

کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست



نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش

که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست



نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا

کسی برای شهادت به کربلای تو نیست



نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست

ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا

برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست



نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها

به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست



نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه

که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست



نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟

نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست



نیا نیا گل نرگس که حرف من . . . « میعاد »

فقط بیان ِ سرابی ست که انتظار تو نیست

ایمان گفت...

دلم انگاری گرفته، قد بغض یاکریما



عصر جمعه توی ایوون، می شینم مثل قدیما



تو دلم میگم آقا جون تو مرادی، من مریدم



من به اندازه ی وسعم، طعم عشقتو چشیدم



"کاشکی از قطره ی اشکت کمی آبرو بگیرم



یعنی تو چشمه ی چشمات تو نگات وضو بگیرم"



برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم



یه دونه هدیه ی نا چیز واسه تو کنار گذاشتم



یادمه یکی بهم گفت، هر کی تنهاس توی دنیا



یه دونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا



کاغذ نامه رو بعدش توی رود خونه بریزه



بنویسه واسه مولاش :



"خاطرت خیلی عزیزه"

جواد گفت...

عمریست که از حضور او جاماندیم
ذر غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر ماست که مابرگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم

ایمان گفت...

آقا نگاهت جای آهوهاست می دانم
دستان پاكت مثل من تنهاست می دانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست می دانم
برگشتنت در قلبهای مرده ی مردم
همرنگ طوفانی ترین دریاست می دانم
آقا اگر تو بر نمی گردی دلیل آن
در چشمهای پرگناه ماست می دانم
جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
مانند رد باد بر شنهاست می دانم
در باور كوتاه این مردم نمی گنجی
وقتی بیایی اول دعواست می دانم
ای كاش برگردی كه بعد از این همه دوری
یكباره حس بودنت زیباست می دانم
كی باز می گردی ؟ برایم بودن با تو
زیباترین آرامش دنیاست می دانم
تو باز می گردی اگر امروز نه! فردا
از آتشی كه در دلم بر پاست می دانم

محسن.م گفت...

باز فصل گل رسيد و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر يکتا کجاست ؟

مهدي جان !

اگر ما را به خيمه گاهت راهي نيست ، حرفي نيست ... ، تنها پيراهنت را که با عطر وجودت در آميخته است . بر صورتمان افکنند ، باشد تا بيناييمان را به دست آوريم ، و به مسرت درآييم ، و در امن و امانت پناه گيريم.

محمد.ن گفت...

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
در خواب دیده بودم,یک فروغ رویت
کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟
"شعری از شهیدی گمنام"

آقا میثم گفت...

مائده خانوم مطلبتون زیبا بود ولی من یه سوالی داشتم. به نظر شما واقعا نباید بیاد؟ اگه نباید بیاد ما چه گناهی کرده بودیم که اومدیم و گرفتار شدیم تو دنیا,تنها موندیم. به نظرم باید بیاد و تو سختی کنار ما باشه.

جواد گفت...

به نام او كه در طلوع نگاهش قامتم قد مي كشد به دو ركعت صلاة عشق

بي تو اينجا همه در حبث عبد تبعيدند

سالها ، هجري و شمسي همه بي خورشيدند

سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است

فصل ها را همه با فاصله ات سنجيدند

حبث عبد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت...

حبث عبد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
حقوق نمیخونین مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حبس! ابد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!