دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

وعده‌ی ما پای صندوق‌ رأی...

تنها 5 روز تا برگزاری اولین دوره‌ی انتخابات بهترین نویسنده‌ی وبلاگ


کاندیداها:


1.عاطفه


2.خودم(سارا.ح)


3.محمد حسین


4.نسرین


5.فروغ


6.نگار


7.هنگامه


8.مائده


9.فاطمه


10.محمد


11.امین


 


با شرکت در این انتخابات مشت محکمی خواهیم کوبید بر دهان بد‌خواهان این وبلاگ!


وعده‌ی ما پای صندوق رأی وبلاگ ورودی‌های 88 حقوق بهشتی از 12 بامداد 15 اسفند تا 12 بامداد 28 اسفند ...







اشکان، شیوا، آقای عباسی


اگر تمایل دارین جز کاندیداها باشین تا 13 اسفند وقت دارین تعداد مطالب ثبت شده‌تون رو به 3 تا مطلب توپ افزایش بدین

۳۱ نظر:

شیوا گفت...

نه وقتی این همه پیشکسوت هست که برای بلاگ از روز اول تلاش کردن من برای چی کاندید بشم؟

امین گفت...

منبر کناری خودمو ازاین انتخابات به دلایلی اعلام میکنم.

امین گفت...

فردا جلسه ی وب تشکیل میشه؟

باران اصلی گفت...

یه خواهش دارم از سارا.من باران اصلیم.خواهش میکنم اگه امکان داره متنیو بهت بدم تا از امین و کسایی که من اونا رو اذیت کردم عذرخواهی کنم و حقیقتو بگم.به خدا قسم راسته.خواهش میکنم اگه امکان داره بدم تا تو یه پست جداگونه اینارو بذاری.البته اول خودت بخون بعد اگه دیدی مناسب بود بذار.خواهش میکنم.جوابمو بده.

باران اصلی گفت...

سارا خانوم خواهش میکنم این لطفو در حق من بکنید.هر کدوم که نظرارو تایی میکنید خواهش میکنم حرفمو باور کنید.اول متنو میدم بعد اگه بد نبود تو یه ژست بذارید تا کسایی که از من ضربه خوردن بیان.مخصوصا امین.

باران اصلی گفت...

به نام خدا.
من یکی از دوستان رفقای نزدیک امینم که به دستور اون این همه بلا رو سرش اوردم.اگه بخوام از اول بگم باید از مائده عذرخواهی کنم به خاطر حرفام تو پسته به خدا گفتم.و همین جا ازش خواهش میکنم به وب برگرده.اما امین.باید بهت بگم زیاد به دوستای تو خوابگاهت اعتماد نکن.ضربتو از همون داری میخوری.بد جور باهات دشمنه.مواظب باش.درباره توهینایی که بهت کردم:من خودم مادر ندارم.وقتی اون دوستت درباره ی رابطه ی خیلی عجیبی که با مادرت داری بهم گفت تصمیم گرفتم کمی اذیتت کنم.وقتی بهم میگفت اولین باری که توهینارو شنیدی زیر بارون چه جور بودی و چه کارایی میکردی دلم سوخت.ولی نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم.دوباره توهین کردم دیدم کاری نکردی.فقط بهم میگفت چه قذر عوض شدی و دیگه اون آدم سابق تو خوابگاه نیستی که با همه بگیو بخندی.به خاطر همینتصمیم گرفتم با خونتون تماس بگیرمو به مادرت دری وری بکگم.اولش سخت بود ولی بعد راحت.بعد اولین باری که زنگ خونتون زدم صذای الوی مادرت تو گوشم بود.خیلی میخواستم دوباره زنگ بزنم و باهاش حرف بزنم تا کمی آروم بشم.دومین بار که زنگ زدم مادرت ژشت تلفن زد زیر گریه و منو به مادرم قسم داد که دست از سرش بردارم.وقتی بهم گفت تو روز 1شنبه چقد عصبانی شدی و زیر بارون چه جور گریه میکردی خیلی اعصابم بهم ریخت.ولی اشتباهی بود که کردم.در مورد پیامای دیشبم و شایعه کردن اینکه مادرت سرطان گرفته:مادر من خودش از سرطان مرد فهمیدی؟امین میدونم چه قد اذیت شدی و چه بلاهایی سرت اومد تو این چند روز.

ادامه از کامنت قبلی از باران اصلی. گفت...

اما چرا حالا ماجرا رو گفتم؟دیشب خواب مادرمو دیدم که داشت گریه میکرد.عجیب حالش گرفته بود و فقط با سر تکون دادن به من نگاه میکرد.به خاطر همین امروز این مطلبو گذاشتم.امین واقعا خیلی بچه با حالی هستی.با این که میدونستی کی داره به من خط میده بازم آبروشو نبردی.البته تو حدسات بود.خودش بهم گفت ولی انگار بعضی بچه ها منکر میشدن.امین ازت خواهش میکنم منو ببخش تا روح مادرم شاد بشهوراستی قدر مادرتو بدون خیلی زن خوبیه.از مائده و امین خواهش میکنم اگه این مطلب به صورت پست در اومد حتما بیا و نظر بدن.در مورد عاشق آشنا که رمز گشایی کرده بودم دروغ بود.با این کار میخواست ابروتو ببره.از هر کی این مطلبو میخونه خواهش میکنم تو یه پست بذاره.امین با رفیق من تو خوابگاه مدارا کن.از شکایتت تو دادگاهم بی خیال شو.اگهاین کارو بکنی مردیتو نشون دادی.حدست درست بود ولی آبروشو نبردی.ان شا الله به هر چی میخوای تو زندگیت برسی و خدا مادرتو برات 1000سال نگه داره.کربلا که رفتی دعام کن.یا حق.

باران اصلی گفت...

خوهش میکنم تو یه پست جدا گانه بذارید.به خاطر مادرم.

شیوا گفت...

من نفهمیدم یکی دیگه با امین بد بود تو این وسط چیکاره بودی که خودتو انداختی وسط؟؟؟؟؟؟؟
امین حالا دیگه بیا برگرد به مسابقه,لطفا!

محسن گفت...

سلام
من میخواستم یه ماده حقوقیو تذکر بدم البته جلوی حقوقدانان جسارت نشه
مگه دیوویه ها هم می تونن کاندید انتخابات بشن انها که جز محجورینن
پس اگه اینطور باشه انتخابات صلاحیت نداره وفاقد مشروعیته ومن انتخابات تحریم کرده واز طرفدارانم تقاضای تظاهرات کرده ومیگم بهشون که فردا به دانشکده بریزند
ادعای تقلب وفقدان مشروعیت کنن .

داش علی گفت...

بنده اعلام می کنم اگر عباسی نباشد دیگر هیچ, اسلام رفته است/ امسال مسلمانان عید ندارند ای روئسا, ای علمای اسلام به داد برسین خوردن حق حسن را بنده اعلام می کنم اگر رد صلاحیت حسن را برداشتین که هیچ و گرنه من می ایم اینجا جور دیگر با مردم صحبت می کنم

مردم ایران زمین گفت...

سارا سارا این اخرین بیامه //جنبش حسن اینا اماده قیامه
سارا سارا این اخرین بیامه //جنبش حسن اینا اماده قیامه
سارا سارا این اخرین بیامه //جنبش حسن اینا اماده قیامه
سارا سارا این اخرین بیامه //جنبش حسن اینا اماده قیامه

BBC گفت...

اختلاف در هیئت مدیره وبلاگ // با محبوبیت و خیل هوادارانه حسن چه کنیم /
مردم ایران به دنباله حسن این رد صلاحیت ها اعتبار ندارد//حسن: من مدیر تعیین میکنم من انتخابات تعیین میکنم// بونه قدوسی bbc

کفن بوشان تبریز گفت...

حسن حسن شعار ماست // وبلاگ افتخار ماست
مدیریت کمک کن حقمو بس بگیرم
تا خون در رگ ماست حسن کاندیده ماست

نسرین گفت...

بنده که معرف حضور هستم احتیاج به تبلیغ نیست ولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بازم میگم چرا عاقل کند کاری که بازارد پشیمانی
only نســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرین

sosan گفت...

حسن حمایتت می کنیم

شهاب گفت...

آقا سابقه حسن مشخصه اولین کسی که شنید امام فوت کرده غش کرد حسن بود
اولین کسی که امامو ماچ کرد(12 بهمن) حسن بود
اولین کسی که با امام شام خورد حسن بود
اولین کسی که شهید شد حسن بود نگاه نکنید الان زندست از آب گذشته است تازگیا از اونور بر گشته اصل اصله
حسن یه فرد انقلابی و متدینه که شما جلوی پیشرفتشو گرفتید

الجزيره گفت...

همه ي بچه هاي آرياشهر حمايت خودشون رو از حسن اعلام كردند، طي بيانيه اي مشترك دو حزب اعتماد ملي و اصول گرايان هم به حمايت ازين كانديداي رد صلاحيت شده پرداختند!
اوضاع وبلاگ فعلا در حالت بحراني است!
آيا حسن به انتخابات خواهد رسيد؟!
اين سواليست كه بايد منتظر پاسخ آن در روزهاي آتي با حكم وبلاگي رييس شاهدش باشيم.
بسياري از كارشناسان رد صلاحيت اين كانديداي محبوب ملت را سرآغاز سقوط قلمداد كردند! بايد منتظر ماند.
شيخ علي صفدر رزاق؛ تهران؛

خبر 20:30 گفت...

حسن عباسی: من اعلام می کنم هیچ مدرکی برای رد صلاحیت من وجود ندارد // سارا / با این همه طرفدار والا خجالت داره

RTL گفت...

طرفداران حسن با مشت های گره کرده و پای پیاده به سمت حرم امام برای اعتراض وا اعتکاف و اعتصاب غذا به سوی حرم امام خمینی در حرکتن / با این همه حیا هو رسانه ملی کو

obama گفت...

ما از کاندیدای خاصی حمایت نمی کنیم ما طرف مردم ایرانیم پس کاخ سفید بیر کلام داش حسنم یک کلام

مراجع تقلید ایات اعظام ... گفت...

مگر این ملت چه می خواهد که این گونه جفا میکنید / ما هم اعلام میکنیم نظر ما به حسن نزدیک تر است //// الله اکبر الله اکبر /حسن حسن شعارمون عباسی افتخارمون // خونی که در رگ ماست هدیه به حسن اقاست /

رئیس مجمع تشخیص مصلحت گفت...

ای عاطفه به داد وبلاگ برسین / من به وبلاگ علاقه مندم / تا فرصت هست به ملت ببیوندید / در دوستی بازه در محبت بازه / رد صلاحیت کنید ملت ما بیدار تر میشود / مگر این حسن چه می گفت /

شهاب گفت...

عباسی عباسی جدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو
این همه لشگر آمده به عشق حسن آمده
این روزها همه به حسن عباسی رای می دهند شما چطور؟

الجزيره گفت...

بنر هاي بزرگي از حسن در ميادين اصلي شهر تهران نصب شده بود كه با توجه به رد صلاحيت وي اين بنر ها توسط نيروهاي امنيتي جلوي چشم هواداران بي شمار وي جمع آوري ميشد!
اين عمل با درگيري هايي ميان نيروهاي امنيتي در ميدان صادقيه همراه بود كه در اين درگيري ها گويا حسن هم براي احقاق حق خود حضور داشته!
اين درگيري ها هنوز ادامه دارد.
شيخ علي عبدل سلام؛تهران.

جنبش سبز ایران گفت...

ما همه سربازه تویم حسن جان//// گوش بفرمان تویم حسن جان //سارا گوش کن
داش حسنم میادش /// یا مرگ یا عباسی یا مرگ یا عباسی

خبرگزاری Times گفت...

اخبار بدست آمده حاکی از آن است که سناتور عباسی محبو ب ملت همیشه در صحنه ایران است وچنانچه نتیجه انتخابات با انتظارات هماهنگی نداشته باشد بی شک دستانی در پس پرده در کار بوده که اذهان عمومی را فریفته است...
اگه تقلب بشه/یونی قیامت میشه

العالم گفت...

گزارش ها از شهر تهران و تبريز حاكي از آن است كه حاميان معترض حسن در مقابل صدا و سيما جمع شدند و تقاضاي وقتي براي كانديداي وبلاگ خود را دارند، در ميان اين چهره ها، مي توان افراد خود فروخته اي را به ضم ملت چون افشين قطبي و شريفي نيا رو مشاهده كرد كه گويا براي آرامش وجدان خود اين بار با ملت عظيم تبريز و تهران همراه شدند.
حضور حسن در انتخابات همچنان در حاله ي ابهام!
عبدل كريم محمود/تبريز.

مردم ایران گفت...

وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد
وای به روزی که حسن حکم جهادم دهد ///ارتش وبلاگ نتواند که جوابم دهد

محسن مهدوی گفت...

بابا من میگم مگه نیمچه دیوونه ها محجورمگه نیستند پس چرا این نیمچه دیوونه صلاحیت پیدا کرده واسه کاندید بهترین نویسنده شدن
مگه تو وبلاگ آزادی نیست پس چرا حرفای حق من رو حذف میکنید چون حق رو می گم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

محسن مهدوی گفت...

بمون تو کفش نیمچه دیوونه اگه تونستی پیدام کن