دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

پدر باهوش

 


مردی از طبقات پایین در امریکا با پسرش که کارمندی ساده بود زندگی می کرد روزی به او گفت:


پسرم میخواهم ازدواج کنی و دختری را نیز برای تو برگزیده ام.


پسر-نه پدر به هیچ وجه من نمی گذارم شما همسرم را انتخاب کنی ...من باید خودم همسرم را انتخاب کنم


پدر-پسرم من دختری را برای تو برگزیدم که اگر نامش را بگویم نه نمی آوری........ کمی مکث کرد و گفت او دختر بیل گیتس است


پسر-(با حالت تعجب)دختر بیل گیتس من آرزوی ازدواج با او را دارم ولی چگونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پدر-حال که تو حاضر به ازدواج با او هستی ،من حتما او را راضی می کنم


پدر به نزد بیل گیتس رفت تا با او ملاقاتی داشته باشد .


دفتر بیل گیتس


پدر-آقای بیل گیتس من پسری دارم که برای ازدواج با دختر شما بسیار مناسب است


بیل گیتس-نه آقا دختر من قصد ازدواج ندارد


پدر-ولی اگر من بگویم او کیست حتما دخترتان را راضی به ازدواج با او می کنید


بیل گیتس-آن پسر کیست؟


پدر-او یکی از معاون های سازمان تجارت جهانی  و بسیار ثروتمند و دارای منزلت اجتماعی بالا است.


بیل گیتس-پس اگر شما چنین پسری دارید،من حتما دخترم را راضی به ازدواج با او می کنم


پدر بعد از خارج شدن از دفتر بیل گیتس راهی سازمان تجارت جهانی شد.


دفتر رییس سازمان جهانی


پدر-آقای رییس من یک کارمند بسیار خوب برای یکی از پست های معاونت این سازمان برای شما سراغ دارم


رییس-نه آقا ما به معاون جدید نیاز نداریم.


پدر- اگر من بگویم او کیست نه نمی آورید.


رییس-او چه شخصی است؟


پدر-او داماد بیل گیتس است.


رییس-اگر این طور است ما ایشان را حتما استخدام می کنیم...


 

۵ نظر:

نسرین گفت...

به به این یعنی استفاده از توانایی ذهنی
عاطفه جونم thanks

محمد گفت...

مطلبو که خوندم دقیقا جمله ای که تو نوشتی اومد تو ذهنم نسرین!!!! ولی اومدم نظر بدم دیدم تو توشتیش دیگه نمی نویسمش!!!

سارا.ح گفت...

شیوه های نوین ازدواج(به عبارت دیگه انداختن دو نفر به همدیگه!) مخصوص والدین پسر دخترای عزب(ترشیده!)

فاطمه گفت...

پسر چه بابای زرنگی داشته بگین باباش یه دفتر ازدواج بزنه
در ضمن مبارکشون باشه

......... گفت...

ببینم اسم این یارو بابائه چیه یه ادرسی نشونی چیزی ازش به من بدید شاید یه کاری هم واسه من کرد.