دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

بوداااااااااااااااااااااااا



*                      بودا


یک روز صبح بودا در میان مریدانش نشسته بود که مردی به آنها نزدیک شد و پرسید :


((آیا خدا وجود دارد ؟))


بودا پاسخ داد :((آری وجود دارد ))


بعد از نهار مردی دیگر آمد و پرسید: (( آیا خدا وجود دارد ؟))


بودا پاسخ داد : ((خیر وجود ندارد))


غروب مرد سومی نزدیک شد و همان سوال را تکرار کرد وپاسخ بودا چنین بود :((خودت باید تصمیم بگیری))


یکی از مریدان گفت : ((این نا معقول است . چطور به سه نفر که یک سوال تکراری کردند سه جواب مختلف دادید ؟))


بودا گفت  : ((زیرا آن ها افرادی مختلف بودند و هر کس از راه خود به خدا نزدیک می شود .


 بعضی با یقین ،بعضی با انکار و بعضی با شک !!!))


 

۷ نظر:

نسرین گفت...

قشنگ بود عاطفه جونم
ای کاش همه بفهمن که حق ندارن درک خودشون از خدارو به بقیه تحمیل کنن

فقط خدا گفت...

خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم ولی تو همچون خودت را نداری (امام سجاد(ع))

از فقط خدا به رییس وبلاگ گفت...

من با اسم مستعار پیام می ذارم ولی هیچ وقت توهین نمی کنم لطف کنید اگه نظراتم رو پسندیدین حذف نکنید البته اسم مستعار من این نیست ولی بعدا میگم چیه
ضمنا وبلاگ شما یک ویژگی منحصر به فرد داره اونم اینهکه بچه هایی که توی اون فعالن از نظر نوع افکار و عقاید متفاوتند که این خیلی خوبه

محمد گفت...

My Flesh Is Temporary
My God Extraordinary

سارا گفت...

به تعداد آدمهای روی زمین راه وجود دارد برای رسیدن به خدا...(من البته همیشه بعد از شنیدن این جمله به طور خودکار یاد فیلم مارمولک می افتم!)
اینکه آیا خدا وجود دارد؟یه جورایی مرتبط با بحث کلاس اندیشه 1 ماست.(که فقط 6 تا از بچه های خودمون تو اون کلاسن.) دونستن دیدگاه بقیه بچه ها راجع به وجود یا عدم وجود خدا خیلی چسبیده بهم!

خطاب به رییس گفت...

رییس به ایمیل یه سر بزن جواب بده.

داش علی گفت...

خدا بزرگه این مایم که هر کدام به طریقی اونو میفهمیم اینم خواسته خودشه زیرا اختیار داده به ما/