دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

آرزو

آرزوهایی که حرام شدند!!!!!!!!!!


جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کند به لستر گفت : یک آرزو کن تا بر آورده کنم


لستر با زرنگی آرزو کرد


دوتا دیگر آرزو هم داشته باشد


بعد با هر کدام از این سه آرزو


سه آرزو ی دیگر کرد


آرزو هایش شد نه  آرزو با سه آرزو ی قبلی      


بعد با هر کدام از این دوازده آرزو


سه آرزو ی  دیگر کرد خواست


که تعداد آرزو هایش رسید به 46یا 52یا ...


به هر حال از هر آرزو یش استفاده کرد برای خواستن یک آرزوی دیگر


تا وقتی که تعداد آرزو هایش رسید به ....


5میلیارد و7میلیون و18 هزار و 34آرزو


بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کردئ به کف زدن و رقصیدن


جست و خیز کردن و آواز خواندن


و آرزو کردن برای داشتن آرزوی بیشتر


وبیشتر وبیشتر


در حالی که دیگران می خندیدند و گریه می کردند


عشق می ورزیدند و محبت می کردند


لستر وسط آرزو هایش نشست


آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا


ونشست به شمردنشان تا ...پیر شد !


بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود !!!


و آرزو هایش دور وبرش تلنبار شده بودند، آرزو هایش را شمردند


حتی یکی از آنها هم گم نشده بودند ،همشان نو بودند و برق می زدند


بفرمایید چندتا بردارید ،به یاد لستر هم باشید


که در دنیای سیب ها ،بوسه ها و کفش ها


همه آرزوهایش را را با خواستن آرزوی بیشتر حرام کرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


 


 


 

۴ نظر:

نسرین گفت...

قشنگ ترین آرزو اینه که ای کاش همه آدما فرصت محبت کردن و دوست داشتنو بدست بیارن
نگار جونم ممنون

سارا.ح گفت...

چه قدر شبیه زندگی واقعی!همش حرص برای روز بهتری که شاید هرگز نرسه
راستی نویسنده اش شل شیلور استاینه،نه؟ این طور یادمه!اگه اشتباه نکنم

نگار گفت...

سلام
سارا جان بله عزیزم درست گفتی نویسندش شل سیلور استاین هست و از روزنامه اطلاعات ،ببخشید من باید نویسنده و منبع را ذکر میکردم

محمد گفت...

we are and have always been in paradise