دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

مشاعره!!!!!!

واسه اینکه حوصلمون سر نره...بیاین مشاعره کنیم!!!! یه بیت بنویس که با حرف آخر بیت نفر قبلیت شروع شه!!!!

۳۹ نظر:

علي گفت...

سلام
بزرگترين سايت دوست يابي وکل کل ازادبين دخترپسرا افتتاح شد
باامکانات روز
لينک باکس
::تبليغات
بنز
لينک
عضويت
کنترل پنل اختصاصي
پيام نگار
فرم تماس بامدير
چت
و
و
و
اگه دوست داري يکي ازنويسندگان سايت ماباشي بيا ودر قسمت نظرات ادرس سايت ياوبلاگتروبنويس تا نام کاربري وکلمه عبوربرات ارسال بشه
تشکر
اگرکه خواستي بانام
بزرگترين سايت دوست يابي وکل کل ازادبين دخترپسرا
لينک کن وازتريق فرم سمت راست وبلاگ بخش تبادل لينک خودکاربرروي تبادل لينک کليک کن واطلاعات موردنياز روبده ولينکت روثبت کن
ممنون ميشم يکي ازنويسندگان وپم باشيد

محمد گفت...

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند/گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

زهرا.س گفت...

از غم من شاد گشتی این ره یاری نبود/ خنده بر اندوه عاشق رسم دلداری نبود

نسرین گفت...

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دمت گرم محمد پیشنهاد جالبی بود

نسرین گفت...

آره میشه شعر شعره دیگه چه فرقی داره

حسن عباسی گفت...

دنباله شعر نسرین :

در راه تو ای جانان دادن جان آسان کاش شود روزی جانم در ره تو پایان

آقای قاضی گفت...

یادداشتی از شهید احمدرضا احدی


رتبه اول کنکور پزشکی سال 64


ساعتی قبل از شهادت



ارسطو یا پرستو؟



چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند .
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟!
اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟


آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟
کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ....
توانستید ؟؟؟


اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید؛
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری
سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟


چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
به چه امید نفس می كشی؟ كیف و كلاسورت را از چه پر می كنی؟
از خیال، از كتاب ، از لقب شاخ دكتر یا از آدامسی كه هر روز مادرت دركیفت می گذارد؟

آقای قاضی گفت...

ادامه...

كدام اضطراب جانت را می خورد؟
دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر كلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرك، به ماشین؟
به قبول شدن در حوزه فوق دكترا؟؟


صفایی ندارد ارسطو شدن،



خوشا پر كشیدن،



پرستو شدن!!!


آی پسرك دانشجو، به تو چه مربوط است كه خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاك افتاده است؟
آی دخترك دانشجو، به تو چه مربوط است كه دختران سوسنگرد را به اشك نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور كردند؟
هیچ می دانستی؟ حتما نه...!!!
هیچ آیا آنجا كه كارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندكی زبان خشكیده كودكی را تر كنی؟ و آنگاه كه قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن كودك رفتی تا سیرابش كنی
اما دیدی كه كودك دیگر آب نمی خورد......


اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اكبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،

لااقل حرمله مباش!!!

كه خدا هدیه حسین را پذیرفت

و خون علی اكبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم كه فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد كرد....



پس بیاید حداقل



حرمله مباشیم...

آقای قاضی گفت...

سلام،
وبلاگتون خیلی باحاله.
انشاالله در همه مراحل زندگی موفق باشید.

م. ... گفت...

اینم با"ص":
صدای ناله ی استاد من بسی زیباست
به سان قمری وحشی کنار یک صحراست
صدای ناز و قشنگش دراین هوای لطییییف
چو موج ساده ی تنها میان یک دریاست...

با"ت":

م. ... گفت...

در کلاس درس امروز عاشقان پیدا شدند
با اساتید گرامی مونس وتنهاااااااااا شدند
ای یکی با یک دونقطه حرف ما را گوش کن
غایبان پرافاده کلهم رسواااااااااااااااا شدند
.
.
.
برو با"د":

... گفت...

تریاک را به بازدمت پز...
روزی که منقل به چکار آید...؟! وافور را به سینه ات بنشان

م. ... گفت...

نه تریاک ونه منقل کارساز است/ نه سیگاری سرم را سرفراز است
بدان ای مونس و مالوف وافور / که درب کافه ی دل باز باز است
اگر یک دختر شاهانه خواهی / بدان درمان آن رازو نیاز است
نباشد دختر خوشکل درین دشت/ که مرغ خوب این همسایه غاز است
بخواب اکنون به اممید سحرگاه / که آن دم لحظه ی خوب نماز است
بخوان حق را به اشک وآه وناله/ که بین او وما ره باز باز است
تمامش میکنم این ماجرا را / که وقت کپپه و یک خواب نازاست.
با"ت"
برو...

.؟. گفت...

توجه من دوست دارم آخرش به ت ختم بشه
میر ما یک خادم بی ادعاست همتش آزادی ایران ماست
حالا ت بده

یک عدد وکیل نیمه دیوانه گفت...

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
دانشجوی پایه با من همساز شد :
یکه اسفند...به...چه شکوهی...
از هفدهم چه بگویم؟عزای عمومی!
هفدهم برفتند و بد ضایع شدند...
من نمیدانم...شاید در یونی عاشق شدند...
عشق به یونی کشته این ها را!
باید جاسازی کنم در یونی مین ها را!
تا هی نیایند یونی همینطوری به یه عشقی...
به ولله خبری نیست در این شهید گرانقدر .. بهشتی!

نسرین گفت...

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

مریم.د گفت...

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دلبی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

م. ... گفت...

یا درین دانشکده من همدم گلها شوم
یا نشینم در خفایا کودکی تنها شوم
یا میان آب قانون اندرین بحر الحقوق
مونس و غمخوار ماهی در بن دریا شوم

.و. گفت...

میازار موری که دانه کش است که جدش در آفریقا جارو کش است

م. ... گفت...

توتنها بگو این غم ساده را/ که من دوست دارم چنین ِشعر را:
"میازار موری که دانه کش است/ بترس از عمویش که چاقو کش است
میازار موری که دانه کش است/ که مورچه برادرزن کشمش است"

... گفت...

ترانه ی سگ از دست رفته ی من
داد بزن زندگی سگی را
مرگ را صدا کن قبر را بخواه

عاطفه گفت...

هنوزم،چشم دل دنبال فرداست
هنوزم سینه لبریز از تمناست
هنوز این جان بر لب مانده ام را
در این بی آرزویی آرزوهاست

برو با ( ت)

م. ... گفت...

تورا دیدم ولی اوراق بودی/ به سان مغرب آفاق بودی
تورا دیدم که در مهر ومروت/ شهیرو شهره عشاق بودی
نبووووووووووووووووووووووووود؟

... گفت...

یک روز دو چشمم خیس ، یک روز دلم چون گیس،آشفته و ریسا ریس.

بردار دگر بردار ، بر دار به دارم زن از روی پل فردیس.....

زبر ماوی گفت...

سرمای سخت را رفتن به کلاس هنر است

آموختن علم در هرکجای تهران هنر است

مسعود گفت...

سوز دلی خورد این فروغ

یونی پر شد و وا رفت همچو دوغ

چشمها را باید دید جور دیگر باید شست

شاید این عاشقان در یونی

در خفایا دارند خون دلی

من نمیدانم که چرا میگویند

یک اسفند بیا

مگر این ترم چند روز کلاس میایند

پانزده واحد به زور

هفته ها از درس تهیست

وهمچنان در ارزوی 2 واحد عمومی

... گفت...

یک روز از خواب پا می شی,می بینی رفتی به باد
هیچ کس دور و برت نیست,همه رو بردی ز یاد

نسرین گفت...

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
اینم برای مائده:
ما زبالایی ایم وبالا می رویم
ما ز دریا ایم ودریا می رویم

مائده گفت...

قربون نسرین جون

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

م. ... گفت...

یکی از روزها این دل فنا رفت/ به سویش قمری مهر ووفا رفت
ولی افسوس تا قربش رسیدیم/ تمام آرزو باد هوا رفت

... گفت...

تیغ رو صورتت باشه ، یا صورتت زیر تیغ . . .

آره .....

فرقی نمی کنه......

گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه ...

م. ... گفت...

محسن وسعدی وحافظ پیش ما دیوانه اند
هر سه شان در گرد شمعم همچو یک پروانه اند
میم هستم با سه نقطه گرچه نامم آشناست
دوستان در جمع ما بر مسند شاهانه اند

م. ... گفت...

با ت؟ چششششششششششششششششششششششم
{ توهم وکیل نیمه مخ با آن سراب تو
آن شب که جهرم افتخار آمد به خواب تو
می دانم این خوابت شده ناشی از آن همه
اندیشه و افکار و آن مغز خراب تو }

یک عدد وکیل نیمه دیوانه گفت...

ولی ای "م" چرا یاوه می گویی بیهوده!؟
جواب این همه اشعار زیبای من این بوده!؟
اگر افکار و مغز من خراب است!
اشعار پوچ تو که نقش بر آب است!
یک ذره آبرو را هم میخواهی به باد دهی!؟
میسپارمت تو را به دست خاک همی!

زهرا گفت...

دیم دیدیم دیدیم دیدیم زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
اول آهنگش رو زدم بعد شعرش رو خوندم.

فاطمه.ج گفت...

منم میگم به شماها. چقدرباهوشید به والله
با اشعار م خیلی حال کردم اون کیه؟ رشتش ادبیاته؟

آقای هفت رنگ گفت...

اینم با د برید براش جواب بیارید
درد ما را نیست درمان الغیاث
وصل ما را نیست هجران الغیاث

آقای هفت رنگ گفت...

اینم یکی دیگه برید برای جفتش جواب پیدا کنید
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

کوثر خانم! گفت...

ثبت این مرحله بی همرهی خزر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی...

(ایده ات عالی بود. همیشه سبز باشی.)