دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

صندلی داغ!!! انتخابات!!!! محبوبیت!!!! شجاعت!!!!! (محمد)

تو چند روز اخیر بلاگ یه حال و هوای خاصی داشته! آخه دو تا اتفاق مهم داره همزمان میوفته!!! یکیش که انتخاباته اون یکیم صندلی داغ!!!!


 


از اونجایی که اینجانب محبوبیت زیادی بین بچه ها دارم همه دوس دارن من رو این صندلی بشینم اول!!!! واسه منی که نامزد محبوب انتخاباتم این کار قبل از انتخابات می تونه یه خودکشی سیاسی باشه!!!!! وای از اونجایی که من متعلق به همه ی بچه های بلاگ هستم و شجاعت کافی رو دارم با کمال میل حاضرم روی این صندلی داغ بشینم و در محیطی شفاف به سوالات همگان پاسخ بدم!!!!


 و از همین تریبون اعلام می کنم در صورت رای آوردن ماهی رو یک صندلی داغ بشینم و شما نویسندگان عزیز و نظر دهندگان گرامی سوالات مورد نظرتون رو از من بپرسین!!!!


 


از دیگر نامزد ها هم دعوت می کنم در صورت داشتن محبوبیت و شجاعت لازم روی این صندلی بشینن!!!! البته آقازاده ها به گوش و به هوش باشن که در ستاد خودجوش تبلیغاتی من پرونده های مهمی در مورد تخلفات اونا جمع آوری شده که با نشستن روی این صندلی و یا در مناظره اون ها رو خدمت بازدید کنندگان عزیز ارائه می کنم!!!! چون حق هر نویسندست که بدونه در بلاگش چی می گذره!!!!


همه با هم با شجاعت پیش به سوی بلاگی امن و آزاد!!!!!!!


وب نویس واقعی!!!! محمد لوائی!!!!!


م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م


 


پ. ن. : این صندلی داغ تا ساعت ۱۲ شب روز چهارشنبه ۵ اسفند اعتبار دارد!!!!


خواهشا سوالات فقط تو همین پست مطرح شه!!!!!


 

۳۶ نظر:

محمد گفت...

اول از همه جواب هم حزبی خودم عاطفه!!!!
من متولد 1/9/1369 ام!!!!!

محمد گفت...

بزرگترین سوتی زندگیم؟؟؟؟؟ مطمئنن به پای کوچیکترین سوتیای تو که نمی رسه نیمچه دیوونه!!!!1 ولی خوب چشم!!! می گم:
یه سوتی خیلی خیلی بزرگی که دادم این بود:
فک کنم سال سوم راهنمایی یا اول دبیرستان بودم...معلم زبانم دوست بابام بود...و از نزذیک ما رو می شناخت...بعد یه مدل خاصی بود...رفتارش و اینا و اخلاقش!!! یه عادتیم که داش زنگ تفریحا نمی رفت تو دفتر معلما معمولا می نشست تو کلاسا!!!!
خیلیم آدم مذهبی بود...بابام هم همینطور...و به همین دلیل منم مذهبی می دونست!!!!

من همیشه زبانم خوب بود و گوش نمی دادم سر کلاسش...به همین خاطر بعدا بم گفت تو لازم نیس بیای سر کلاسم..فقط بیا امتحانا رو بده!!!! ولی اون موقع هنوز نگفته بود...
بعد یادم نیس دقیقا چی کار کرده بود من اعصابم از دستش خورد بود...
زنگ قبل از کلاس اون طبق معمول بیکار بودم یا پیچونده بودم رفته بودم فوتبال بازی کنم!!!!

محمد (ادامه کامنت قبلی) گفت...

هوام خیلی گرم بود...سر فوتبالم یادمه بچه ها اعصابمو خورد کرده بودن!!!!! (ذکر این نکته ضروریه که من فقط و فقط موقع فوتبال بازی کردن ممکنه عصبی شم و دعوا کنم!!! تمام کتک کاری های دوران مدرسم هم که 4-5 تا بودن یه جوری به فوتبال بازی کردنم مربوط می شد) داشتم با دوستام میومدم تو کلاس...دکمه های پیرهنم کلا باز بودموهام بلند و نا مرتب لباسم خاکی و دستام زخمی و خونی (نه از دعواها!!! از افتادن و اینااااا) اوج قلدری سن بلوغ و اینام بود!!!! داشتم داد می زدم به زمین و زمان فحش ناجور می دادم...به بچه ها که سر بازی گند زده بودن به مدرسه به ناظم و علی الخصوص به معلم زبانه که الان باید می رفتم سر کلاسش حال و حوصلشم نداشتم!!!!
همینجوری که وارد کلاس شدم و داشتم بلند بلند بد و بیراه به معلمه می گفتم یه دفعه دیدم بچه ها ساکت شدن (اونایی که تو کلاس بودن) نگاشون کردم با اخم و عصبانیت گفتم چیه؟ یه چنتا بد و بیراه دیگه هم گفتم بعد اومدم برم رو صندلیم بشینم دیدم به به استاد همونجا نشسته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! (آخه جثه اش خیلی ریز بود اندازه بچه ها بود اولش اصلا نفهمیدم تو کلاس نشسته) بعد یه چند ثانیه همین جوری نگاش کردم کل کلاس ساکت!!!!! بعد بدون اینکه حرف بزنم آروم برگشتم از کلاس رفتم بیرون!!!!
زنگم که خورد کلاسم شروع شد بر نگشتم سر کلاس....
هیچ وقتم نرفتم معذرت خواهی کنم!!!! اصلا یه جوری رفتار کردم که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده!!!!!!!!!

محمد گفت...

بهترین خاطره ی زندگیم؟؟؟
بازم خاطره های خوب زیاد دارم که نمی دونم واقعا کدوم بهتر بوذه چون همشون یه جورن....
ولی خوب یه روز رو خیلی دوس دارم..اونم وقتی که 5 ابتدایی بودم فهمیدم تیزهوشان قبول شدم...خدا می دونه فک می کردم الان اونجا چه طوریه دیگه...ولی هیچ طور خاصی نبود!!!!!!!!!!!!1
یه روز تولدم هم بود 4ابتدایی اونم خیلی دوس دارم...یادمه مامان بابام واسم یه ساعت خریده بودن...اولین ساعت زندگیم...خیلی خوشگل بود و خیلی دوسش داشتم...هنوزم بعضی وقتا دلم واسه اون ساعته تنگ می شه...
اینا روزایی بودن که واقعا شاد بودم...واقعا

محمد گفت...

حالا نوبت جواب داش امین گل گلاب:
بدترین خاطره ی زندگیم...والا چندتایی هستن تقریبا 3تا که نمی تونم بگم کدوم بدتره!!!!1
ولی حالا یکیشو می گم:
سال اول دبیرستان بودم...از اول سال کلا تحت تاثیر همون اوج دوران بلوغ!!!! با مامان بابام شدیدا لج می کردم و سر همه چی باشون دعوا می کردم!!!!
سر موهام!!! درس نخوندنم!!!!گوش ندادن به حتی یک کلمه از حرفاشون!!! عضو تیم فوتبال شدن!!!! و عمدا لجشونو در آوردن!!!!!
دیگه طرفای اسفند که شده بود رسما درسو ول کرده بودم فقط به فوتبال بازی کردن چسبیده بودم!!!! بابا مامانم هم به طرز عجیب و شدیدی با فوتبال بازی کردن من مخالف بودن...هنوزم که هنوزه نمی دونم چرا اونقدر بدشون میومد!!!!!
یه روز سر یه موضوع کوچیک با بابام حرفم شد!!!! من معمولا یا جواب نمی دادم تا اون موقع یا یه جمله می گفتم فقط بعد می رفتم!!!
ولی اون روز وایسادم تو روش به جواب دادن...خلاصه دعوا خیلی بالا گرفتو به جاهایی رسید که نباید...واسه اولین و آخرین دفعه تو زندگیم با بابام درگیری فیزیکی پیش و اومد و یه حرفایی رد و بدل شد که نباید....و من تا 6ماه نه با بابام نه با مامانم حرف نزدم.....
بعد اونم رابطم باشون بهتر شد ولی هیچ وقت مثه سابق نشد که نشد....

محمد گفت...

از بین کشورهای خارجی هم به امریکا فرانسه و ژاپن علاقه دارم...حتما هم تو زندگیم به ایتالیا می رم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

محمد گفت...

حالا جواب نسرین خانم!!!!
ایران همه جاش عالیه!!!! همه جاش قشنگه...
ولی چند جاش واسم خاطره انگیز تره....
شمال رو خیلی خیلی دوس دارم....چون همه ی خاطراتم ازش خوبه!!!!
همش شنا و جنگل و شبا لب دربا بودن...
با اینکه کم می ریم شمال ولی هر وقت رفتم از لحاظ روحی خیلی واسم خوب بوده...همه خاطرات بدو کنار گذاشتم..کلی خاطرات خوب جمع کردم و با کلی انرژی زندگیمو از سر گرفتم...خیلی اونجا رو دوس دارم...تجربه ی شنا تو روز و گوش کردن آهنگای مورد علاقم تو شب (مخصوصا میوز) لب دریا رو با هیچی عوض نمی کنم!!!!!

طبیعیم هست که خرمشهر که اصالتم به اونجا بر می گردرو دوس داشته باشم گرچه 13 سالی می شه نرفتم اونجا...حتی محل تولدم هم نیست...ولی باز دوسش دارم

تو تهران هم همین محله ای که الان توشیمو دوس دارم چون بچه گیم این جا گذشته...عصرها دوچرخه شواری کردن اینجا با داداشم واقعا به خاطره ی دوست داشتنیه...تغییر این محل و به چشمم دیدم...

سارا.ح گفت...

این به خاطر قلت تعدا آقایونه که رای ها رو شما متمرکز شد.
خانومای وبلاگ چون فعالترن مجموعا بیشتر از شما رای آوردن.حساب که بلدین؟

سارا.ح گفت...

بدترین معدل دوران مدرسه؟
بهترین معدل؟
معدل تمام پایه های دبیرستان + پیش دانشگاهی؟
رتبه ی کنکور در منطقه و کشور؟
ترتیب انتخاب رشته های دانشگاه؟
اسم بهترین دوست؟
تو خانواده کی رو بیشتر از همه دوست داری؟
تعداد و اسامی و سن خواهر برادرا؟
آخرین باری که گریه کردی و علتش؟
هدیه چی دوست داری بگیری؟
بدترین هدیه ای که گرفته ای؟
آخرین بار به کی هدیه دادی؟علتش؟
آخرین هدیه ای که گرفتی چی بوده؟ از کی؟علتش؟
میخوای چی کاره بشی؟
چه غذایی دوست داری؟
از چه غذایی خوشت نمیاد؟
چه رنگی دوست داری؟
از چه رنگی بدت میاد؟
بزرگترین کار نیکوکارانه ای که کردی چی بوده؟(نگو پول انداختن تو صندوق صدقات)
مشخصات همسر ایده آل؟
آخرین دروغی که گفتی؟
مهمترین آرزوت؟
دست نیافتنی ترین آرزوت؟
آخرین آرزوت که به واقعیت پیوسته؟
بزرگترین بدقولی ات؟
بزرگترین عذاب وجدانت؟
بزرگترین شیطنتی که کردی؟
دوست داشتی جای آدم خاصی بوده باشی؟
دوست داری چه جوری بمیری؟(با عرض پوزش!سواله دیگه)
و الان بعد از این همه سوال من داری به چی فکر می کنی؟!!!
در ضمن بازم فکر می کنم اگه سوالی به ذهنم رسید میام میپرسم...دوستان اگه نجنبید من هرچی سوال هست میپرسما!!!

محمد گفت...

به ترتیب از بالا!!:

16/92
20
17 و خوردی...18 و خوردی...92/16...نمی دونم واقعا!!!!!!
295 و 507
حقوق تهران..حقوق بهشتی..حقوق علامه...شبانه علامه..حقوق شاهد..حقوق اصفهان...حقوق شیراز...روانشناسی تهران..روانشناسی بهشتی..فلسفه تهران..فلسفه بهشتی (البته من خودم می خواستم حقوق بهشتی رو اول بزنم ولی به اصرار خالم اول تهرانو زدم)
شاهین و سپهر و اشکان و میثم
داداشم...البته بیش تر از همه هم با خودش دعوا می کنم!!!
خودم بزرگم..مصطفی الان پیشه!!!! فاطمه 4سالشه...حسین 3سالشه!!!!
تو ماهه گذشته بود...دلیله خاصی نداشت...خیلی ناراحت بودم از مجموع چیزای کوچیک کوچیک...خودمو تخلیه کردم!!!!!
بستگی داره از کی باشه!!!!! ...ولی کلا ساعت و عطر رو خیلی دوس دارم!!! کفش هم دوس دارم ولی باید انتخابش با خودم باشه!!!! کتاب هم که چون همه می دونن دوس دارم معمولا زیاد گیرم میات!!!! ولی کلا دوس دارم هدیه بیاد موندنی باشه حتی اگه موندنی نباشه...مثه اینکه مثلا جای خاصی دعوتم کنن به عنوان هدیه که تو ذهنم بمونه!!!! (جاش باید خاص باشه)
هدیه ی بدی نگرفتم!!! اصلا هدیه نمی تونه بد باشه...چون فقط نشون می ده واسه هدیه دهنده مهمی..حتی اگه به درد نخور باشه بد نمی شه!!!!

اشکان گفت...

این همه سوال داریم،فرصت از دستتون میره ها!!!!!!
برای مثال مثل کاردان یا نجفی توی صندلی داغ که تو تلویزیون نشون می داد ازش بخواید که با 3 کلمه هایی که بهش میدین جمله بسازه.
Exam:توسلی زاده/دانشکده/پیشرفت
ابوالقاسمی/نمره/کفن
توسلی زاده/تخته کلاس/صندلی
یا اینکه یه کلمه بگید و کسی که رو صندلی نشسته با دیدن اون کلمه هر کلمه ای که تو ذهنش میاد بگه.
Exam: توسلی زاده

خاطره گفت...

کلا آدم مثبت اندیشی هستی یا نه؟
میدونم که گفتی فقط تو فوتبال عصبی میشی ولی کلا وقتی عصبی میشی چه میکنی؟تو دلتنگیات چه طور؟

نوشین گفت...

اااااای ول به ایده...
منم میتونم شرکت کنم؟یا فقط مربوط به نویسنده هاتونه؟
ای ول!اگه میتونم:به عنوان اولین مونث کاندیداتوری خودمو اعلام میکنم!
بسم الله..

عطیه جون. گفت...

آفرین ماشاالله بچه ها همه سوالارو پرسیدن .آفرین محمد همه سوالارو خوب جواب دادی.

شیوا گفت...

ا سلام فروغ

سلام گفت...

یک دفعه وبلاگ هک می شه نظرات تغییر می کنه بعد هم صندلی پر می شود .

نگار گفت...

سلام محمد از جوابات خوشم اومد
و حالا سوالام :
اولین و اخرین کتابی که خوندی؟
محبوب ترین نویسنده ات؟
در ضمن در رابطه با زن مورد علاقت از موی بلند خوشت میاد یا کوتاه چرا؟
خونتون کجای تهرونه؟
از تهرون خوشت میاد یا نه ؟

؟؟ گفت...

شیوا هستی؟

محمد گفت...

جناب سلام صتدلی پر بود..جواباتو بیا تو یونی بگیر!!!!!

محمد گفت...

آره شیوا بذاز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من عاشق تست روانشناسی و کلا هر چی به روانشناسی ربط داشته باشه ام!!!!!

خودم اولین نفر تست می دم!!!!

amir گفت...

سلام چطوری محمد؟بابا چه چيزه باحالی راه انداختی،حالا منم ميپرسم داداشی،سيگار کشيدی؟

سارا.ح گفت...

آره شیوا. تست رو بذار.ولی نه اختصاصی.خودت بیا به عنوان نویسنده ثبتش کن
هرکسی بیاد جواب بده بعد از یه مدتی تو هم بیا جواب نهایی رو اعلام کن.
ولی باید نویسنده ی فعال بشیا! ما روت حساب می کنیم..قبوله؟

حقوقی شیرازی گفت...

محمدجان به محمد باقر سلیمانی سلام برسون

محمد گفت...

تریپه من چجوریه نیمچه وکیل؟؟؟؟؟؟

محمد گفت...

شیوا احیانا تو شیطون راست گو نیستی؟؟؟؟؟

امین گفت...

من از دخترا خانوم ح رو پیشنهاد میکنم.

شیطون راستگو گفت...

خانم یا اقای وکیل نیمه..... اول به اسم خودت نیگا کن بعد از من انتقاد کن
اقای محمد پس چرا اسم اقای نیما تو بهترین دوستاتون نبود

محمد گفت...

به پای تو که ننوشتم شیوا!!!! پرسیدم ازت!!!!!

محمد گفت...

راستگوی شیطون..اگه من بخوام اسم همه رفیقام رو بنویسم که می شه مثنوی هفتاد من!!!! حتی خیلی صمیمیاشونم بخوام انتخاب کنم از 10-12 می زنه بالاتر..همه رو که نمی تونم بنویسم اینجا!!!! همینم قرار بود یه دونه بنویسم 4 تا نوشتم!!!!

داش علی گفت...

اقا خدا رو شکر من روین صندلی داغ نبودم واگر نه صد باره از خجالت اب میشدم تو جواب دادن تو رو خدا دیگه به مو های همسره اینده ام رحم کنید .. دادا برچمت بالا با جوابات

کوثر خانم! گفت...

درود!
تا باغ دل سپاه ایمان سبز است
اندیشه ی رهروان قرآن سبز است
از حمله ی پاییز کجا زرد شود
این دشت که از خون شهیدان سبز است

همیشه سبز باشی آقا محمد.
شعله ی صندلی رو تنظیم کن تفلون نباشه می سوزیا! از ما گفتن بود!
یا حق...

سارا گفت...

دوستان من تا آخرین روز صبر کردم ولی شماها یه کدوم از این سوالارو نپرسیدن.گفتم دوباره خودم بیام بپرسم...
1. بزرگترین ترسی که داری؟
2. آخرین آهنگی که شنیدی و خیلی هم دوستش داشتی؟
3. مزخرفترین آهنگی که شنیدی؟
4. خواننده‌های محبوب داخلی و خارجی
5. سرگرمی های یه روز تعطیلت چیه؟
6. بدترین خبری که تا حالا شنیدی چی بوده؟
7. بهترین خبری که تا حالا شنیدی چی بوده؟
8. تا حالا ظرف شستی تو خونه؟
9. چند بار تا حالا آشغال بردی دم در بذاری؟
10. غدا درست کردن بلدی؟ چی بلدی؟
11. بدترین ویژگی اخلاقیت از نظر خودت چیه؟
12. بدترین ویژگی اخلاقیت از نظر دوستان و اطرافیانت چیه؟
13. به نظر خودت بهترین ویژگی اخلاقیت چیه؟
14. به نظر اطرافیانت بهترین ویژگی اخلاقیت چیه؟
15. چند بیت از شعری که این روزا تو ذهنت می چرخه رو بنویس
16. وقتی عصبانی میشی چی کار می کنی؟
17. وقتی از یکی ناراحتی و نتونی بهش بگی رفتارت باهاش چه جوری میشه؟
18. بهترین کتابی که خوندی؟
19. بدترین کتابی که خوندی؟
20. نویسنده‌ی محبوبت؟
21. چه قدر اهل ولخرجی هستی؟
22. تریپ پولداری خرید میکنی؟

سارا.ج گفت...

بهترین مجری؟
تیم فوتبال محبوبت، داخلی و خارجی؟
بهترین بازیکن فوتبال، داخلی و خارجی؟
بهترین گزارشگر فوتبال؟
بهترین بازیگر مرد و زن داخلی و خارجی؟
بهترین خواننده داخلی و خارجی؟
وقتی فهمیدی حقوق بهشتی قبول شدی، چی کار کردی؟ چقد خوشحال شدی؟

سارا گفت...

اون دسته سوالای فوتبالی رو من نپرسیدم ازت که میگی تکراریه! من با فوتبال اساسا مشکل دارم.سارا.ج عشق فوتباله! دقت میکردی ج رو از ح تشخیص میدادی!

محمد گفت...

ببخشید خانومای سارا ح و ج...حواسم نبود...جوابام کافی بود خانوم سارا.ج؟؟؟
راستی من شما رو می شناسم؟؟؟؟؟

سارا ج گفت...

من....سارا ج.....دوست سارا ح...هستم.
در ضمن جواباتم خوب بووووود.