دانشکده حقوق شهید بهشتی

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

فرهنگ نوین اصطلاحات دانشگاهی



...


                    


دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.


دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.


دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.


دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.


مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.


تقلب: دانش دوپینگی


سهمیه: دوپینگ قانونی.


گوسپند: نوعی جانور که جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس کردن درس از روی جزوه هیچ کار دیگری در دانشگاه نمی‌کند. چنین موجوداتی در دانشگاه‌های مشهور بیشتر دیده می‌شوند و فرق آنها با سایر گوسپندان در این است که نه کله‌ی این گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه‌ی خوشمزه‌ای دارند.


جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ی بخشی از آن است.


خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های کنکور به بلوغ می‌رسند. این موجودات اغلب در کافه تریاهای دانشکده‌ها استحاله می‌شوند.


گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین دخترهایی معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف، دردآورترین آنهاست.


سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.


گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان کمتر از سه متر به آنها نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.


شاسکول: دانشجویی که بعد از 20 بار جزوه دادن به یکی از دانشجویان جنس مخالف هنوز فکر می‌کند خط خوبش باعث محبوبیت‌اش است.


پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.


جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم انسانی بیشتر است.


دکتر: لفظی که تا پیش از دوران وزارت کشور دکتر کردان یک پیشوند لذت‌بخش بود و پس از آن فحشی زشت محسوب می‌شود. با این حال، به دلایل روانی ناشناخته‌ای تمام دانشجویان رشته‌های پزشکی و دامپزشکی همچنان علاقه‌ی وافری دارند که از ترم اول تحصیل دیگران آنها را با لفظ خطاب کنند.


کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی کافور!


بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و اززیرکاردررویی است.


پروژه: کار عملی که دانشجوها با هم انجام می‌دهند. بعضی‌ها هم روی هم!


تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.

پروپوزال:
نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.


پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.


دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.


جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.


ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان ارزشی از دیگران دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، «چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم با هم کِروکِر می‌کنین»... بروز می‌کند.


خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و باقی کارها. به خصوص باقی کارها.


وات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای 20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.


افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.


سیاسی‌کاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی وقتی که مطابق سلیقه‌ی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید می‌کنند که دانشجو باید سیاسی باشد و در امور کشورش دخالت داشته باشد.


پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!


انتظامات: شحنه‌ی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بی‌نظمی. ستاد کارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان دانشگاه.


سنگ‌پای قزوین: مهمترین عامل برای اخذ دکترای افتخاری از آکسفود بدون داشتن لیسانس.


کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.


خر زدن: تنها نوع حیوان‌آزاری که انسان‌ها روی خودشان هم انجام می‌دهند. خر زدن در شب‌های امتحان به پیک خود می‌رسد.


 افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق می‌افتد.


ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.


کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.


منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.


حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.


                                                                                                منبع:http://200000hectar.blogfa.com

۱۵ نظر:

ناجی گفت...

خر خودتی

ناجی گفت...

مگه شماچقدر سواد دارید که به کارانی ها این حرف رو می زنید .

پاسخ به ناجي گفت...

مديريت بلاگ راه رو به اشتباه نرين! ناجي حسود نيست! او خيرخواهي مي كند!!!! آري در نهايت شگفتي بايد اذعان داشت او خير مارا مي خواهد! ناجي نمي دونم كدوم دوقوز آبادي مشغول تحصيل بودي كه گمان مي كني ساعت 12/5 تعطيل ميشديم! عزيز غير ما، اينجا(شهر تهران) ما از 6 صبح تا 8 شب مدرسه بوديم و تازه اگه مي ذاشتن شب هم مي مونديم! حالا اين كه شما كارداني خوندي يا چرنديات ديگه اي اينو بدون كه در نهايت تمامي رشته هاي فني و رياضي بايد به خدمت علوم انساني در بيان! اگاهي پايين جناب عالي را خير خواهي كوته انديشيتان قلمداد و از استمرار حوزه بيان شما را دعوت به دورانديشي مي نمايم.
در پناه حق باش تا... .

ناجی خطاب به سارا گفت...

من فنی خوندم در دبیرستان . من میگم چرا من که در2 و 3 دبیرستان تاساعت 2 بودم ولی دوستام تاساعت12.5 . من همان قدر خوندم ولی کاردانی آموزشکده قبول شدم ولی دوستام کمتر یا حداکثر مساوی با من خواندند کارشناسی دانشگاه قبول شدند و بزشو به ما کاردانی ها میدادند وشماها هم مثل اونا مگه شما چقدر خوندید .
در ضمن ماها کاراموزی وسط تابستان می رفتیم وشناها نه آیا این عدالته که شما خانوم محترم (از روش مناظرهات فهمیدم) بیایید وبی ادبی کنید و به میلیون ها کاردان بگیید که سوادشون به اندازه راهنمایی.!!!!!!!!!!!!!!! اصلا خوب نگفتید

ناجی خطاب به سارا گفت...

آیا این نشان دهنده اینه که شما انسانی وفرهنگ خوندید و خیلی بافرهنگ هستید که بیایید به فنی حرفه ای ها این حرفو بگیید ازمدیر وبلاک خواهش میکنم اون بخش و بخش سهمیه رو (که من خودم آزاد هستم ولی اون سهمیه حق اوناست ) حذف کنند .

ناشناس خطاب به سارا و ناجي گفت...

اولا ما خودمون مي دونيم با كي وارد بحث شيم با كي نه! دوما جو متشنجش حال ميده! سوما سارا خانوم ما هم زندگي كرديم اين طرز تفكر بچه هاي رياضي به درد خودشون هم نمي خوره! يعني اين كه در تمام مدت تحصيلم كوچك ترين احساس حقارتي نكردم و هميشه از خوندن رشتم راضي بودم، چون اگه مي خواستم رشته هاي ديگه هم بخونم مي تونستم! لذا اين عزيز ناجي غرق شده در غرور كم انديشي بداند كه دير يا زود ايران ما هم دست به دامان علوم انساني خواهد شد! همين خود تو واسه هر كاريت بايد با وكيل مشورت كني! دنيا در دستان انساني هاست، حداكثر نفوذ امثال بچه هاي فني توي ناساست در حالي كه عمده اتفاقات جهاني در مراودات رهبراني كه تخصص از علوم انساني دارند مي افتد.
اين را اضافه كنم من علوم انساني نخوانده ام!

یک عدد وکیل نیمه دیوانه گفت...

این را هم من اضافه کنم !
من علوم انسانی نخوانده ام ولی عاشقش شدم و آمدم به دنبال عشقم!

داش علی گفت...

موافقین با سارا قیام کنید... تصویب شد با رای بالا/ ممنون از سارا جلسه رسمیست ادامه میدهیم /

سارا.ح گفت...

ناجی طنز می دونی یعنی چی؟ شوخی رو می شناسی؟ این طنزه.خب؟ اگه هرکسی هر جای این متن رو به خودش گرفته پس نمیدونه طنز چیه.در ضمن منبع این مطلب زیرشه.هرکی دعوا داره بره همونجا.
برای ناجی، ناشناس و هرکس دیگه ای که بازم میخواد این بحث رو ادامه بده:من واسه شوخی و خنده و تعویض روحیه این مطلب رو گذاشتم واصلا اینو دوست ندارم که همه ی کامنتای مطلبی که من گذاشتم شده پر از دعوا! شما اگه عشق بحث و جدل دارین توی مطلبای خودتون دعوا راه بندازین...
اگه بازم این جریان ادامه پیدا کنه هم باکس کامنتای این مطلب رو میبندم

داش علی گفت...

سارا من که ختمه جلسه این موضوع رو اعلام کردم بیخیال از ایشان هم برای اخرین بار بیخیالشید لطفا

ناشناس گفت...

در هر صورت اگه بیشتر ازین ادامه بدین اونوقت نویسنده ی این دست از مطالب یا مجبور می شه که دیگه مطلب اینجوری نذاره یا اینکه ........

سارا.ح گفت...

یه نکته: اگه همه میدونن که ناشناس محمد حسینه پس چرا هنوز فکر می کنه ناشناسه؟!

ناشناسی که می خواهد شناس شود گفت...

من یکی دیگم حالا بخاطر اینکه اشتباه نشه ناشناس دو

نسرین گفت...

میبینم که دوستان به کمک دهخدا شتافتند
بابا فر هنگ اصطلا حات
ولی با حال بود سارا جون

سهند 13 گفت...

سارا خانم عالی بود